راس ساعت 12
نمیدونم تا حالا کارتن سیندرلا رو دیدین یا نه البته به احتمال خیلی زیاد دیدین یادتون هست که وقتی سیندرلا می خواست به مهمانی شاهزاده برود و نیاز خیلی زیاد به لباس و یه سری وسایل داشت یه جادوگر اومد و وسایل مورد نیاز سیندرلا را به او داد اما به او متذکر شد که همه این وسایل راس ساعت دوازده از بین می روند این درست مثل زندگی ما میمونه خدا هم لحظه ای که قصد داشت تا ما را برای آزمایش و یا دلایلی که خودش بهتر می داند و عقل ناقص من نمی تونه اونا رو درک کنه به پست ترین حالت ماده بفرسته به دلیل نیاز ما به ما یه سری ابزار داد مثل جسم مادی و.... ولی همون لحظه به ما متذکر شد که این ابزرا فقط تا لحظه مرگ در اختیار تو هستند نکنه یه وقت فکر کنی که تو فقط برای استفاده از این وسایل به وجود آمدی و یادت باشه فقط فقط تا لحظه مرگ اونا در اختیار تو هستند به عاقبت کارات فکر کن اما من نمی دونم با اینکه خدا زمین رو پر از نشانه های مختلف برای یادآوری ما کرده که دوباره یادمون بیاد که بابا اینا فقط تا لحظه ای که کالبد مادیت با توست در اختیار توست و بعد از آن دیگه اصلا به درد تو نمی خوره تو به مکانی وارد می شی که دیگه اصلا این وسایل و ابزار و تیر و تخته به درد تو نمی خوره اما نمی دونم چرا هر چی به سمت نقطه ای به نام مرگ در مسیر زندگیمون نزدیک می شویم کمتر به حرف خدا گوش می کنیم ان شاء الله خدا همه ما را عاقبت به خیر بکنه
تو این دنیا آدم های مختلفی وجود داره که ما با دقیق شدن بر حرکات اونا می تونیم از اونا درس های زیادی بگیریم مثلا یه دسته آدم ها هستند که مثل بادکنک می مونن (البته از نوع بادشدش) اصلا ثبات و قرار ندارن به هر طرف که فوتشون بکنی همون وری می رن اصلا از خودشون اراده و قدرت تصمیم گیری ندارن و منتظرند که بقیه چی کار میکنن تا اونا هم به همون طرف برن بابا آخه حتی جمادات منظورم همون درخت و علفیایی که روی زمین وجود دراده هم ممکنه به یه طرف کج بشن اما سر جاشون می مونه آخه ما آدما که تنها تمایزمون از بقیه موجودات که باعث شده اسممونو بذارن اشرف مخلوقات قوه عاقلمونه البته اگه ان شاء الله ازش استفاده بکنیم من نمی دونم چرا اصلا فکر نمی کنیم شرایطمون رو بررسی نمی کنیم چرا فکر نمی کنیم که شاید بقیه اون قدی که وانمود می کنن دوست نباشن آخه خدا چشم داده که ببینیم من نمیدونم چرا ما فکر نمی کنیم انگار که بعضیا مون کور کوریم البته این قضیه مراتب داره درست مثل کمال و ایمان که مراتب داره بعضیا خیلی وانمود می کنن که آدم های باشخصیتن که ارده دارن اما اگه خوب به قضیه دقیق بشی می فهمی که نه بابا اونا هم از دیگران دستور می گیرن منتها با کلاس و وانمود کردن سعی می کنن این قضیه رو پنهون کنن(یادمون باشه هر وقت یه کسی خیلی ادعای یه چیزی رو داشت احتمال قریب به یقین اصلا اونو نداره) ( بذارین یه مثال براتون بزنم مثلا اگه این آدما که متاسفانه تعدادشون کمم نیست بخوان برن لباس بخرن اول نگاه می کنن چی مده بعد نگاه می کنن فک و فامیلاشون چه جوری لباس می پوشن آخه من نمی دودنم مگه ما ... هیتیم که وقتی یکی یه کاری کرد ما دنبالش راه بیافتیم مد یعنی چی ما برای خودمون لباس می پوشیم یا برای بقیه ما برای خودمون زندگی می کنیم یا بقیه که یکی دیگه باید به ما بگه چی کار کنیم اما دسته دوم که قربونشون برم اصلا دیگه راحت راحتن و فقط نگاهشون به بقیه اس اصلا هم از این موضوع ناراحت نیستن ومشکلی هم ندارن که بقیه راجع به اونا چی فکر می کنن این آدم ها اصولا خالی از عزت نفس و اعتماد به نفسن چون خودشون به اندازه کافی لایق تصمیم گیری نمی دونن و احساس می کنن صلاحیت این موضوع رو ندارن اخ که من چقدر از این آدم ها بدم میاد اصلا می دونی کهیر می زنم اونا اصلا خلقت رو زیر سوال برده آخه این آدما فکر نمی کنن خدا که دانای کل است هم به ما نگفته چون من بهتر می دونم تو حتما باید این کارا رو بکنی به ما اختیار داده و برای ما احترام قائل شده اون وقت اینا خوشون برای خودشون احترام قائل نیستند البته من نمی خوام اصل مشورت رو زیر سوال ببرم اما ما مشورت می کنیم که دانایی وشایستگی تصمیم گیری رو به دست بیاوریم که این دقیقا حرف های بالا رو تائید می کرد چون خوب اگه قرار بود دیگری برای ما تصمیم بگیره که دیگه نیازی به افزایش دانایی ما نبود از اول میگفتیم فلانی تو بگو من چی کار کنم نمی دونم شاید دارم زیادی حرف می زنم
خداحافظ
موجیم و وصل ما از خود گذشتن است
ساحل بهانه ای است رفتن رسیدن است